دیدگاه خارجی ها درباره ایران چیست؟
درباره فرهنگ و هنر ایرانی چه فکری میکنند؟
آیا آنها از ایران متنفر اند؟
در ادامه به پاسخ به این سئوالات میپردازیم.
آغاز این داستان
وقتی خانم سیلور ایمیل زد که این هفته به خانه ما بیا. داشتم شاخ درمیآوردم. سیلور دوستِ مکاتبهای هشتاد ساله من است. بیش از یکسال است همدیگر را میشناسیم و گهگداری در پارک یکدیگر را ملاقات میکنیم. در رابطه با من خیلی خیلی محتاط بود و شاید هنوز هم است و طوری رفتار میکرد که انگار دوست ندارد وارد حریم شخصی اش بشوم. ولی من به خاطر روحیه سالمند پسندم دوست داشتم با او صحبت کنم. ما برای هم ایمیل میزنیم و در باب مسائل مختلف صحبت میکنیم.
در این دوره قرنطینه چون بیکارتر بود فرصت بیشتری برای مکاتبه داشتیم. روزی به من گفت: در این هشتاد و چند سال عمرم اولین بار است انقدر نزدیک با یک خانم مسلمان در ارتباط بودهام. دنیای من برایش ناشناخته بود. حس میکنم حتی کمی از من ترس داشت. ولی برای من مهم نبود. سعی میکردم خودم باشم و به او اجازه دهم مرا خوب بشناسد.
علاقه خانم سیلور به فرهنگ و هنر ایرانی
به دلیل علاقهاش به ادب و هنر در طول تعطیلات، ما درباره اشعار مولوی و حافظ مکاتبه میکردیم. من برایش توضیح دادم او هیچوقت درکی که من از اشعار فارسی دارم نخواهد داشت نه به خاطر ضعف ترجمه که به دلیل عدم آشنایی با فرهنگ و سابقه ایرانی اسلامی. چون پیرزن با حوصلهای بود برایش تست هم طراحی کردم تا استعاره واژه “مِی” را در چند بیت مختلف پیدا کند و دیدگاهش را برایم بنویسد.

دعوت خانم سیلور
طی همین نامهنگاریها بود که حس مثبتی به من پیدا کرد. مرا به خانهاش دعوت کرد تا درباره کتاب هایی از مولوی که در کتابخانه خانگیاش بود گپ بزنیم.از همین جا بود که فهمیدم علاقه زیادی به ادب و هنر دارد. برای اولین بار شماره موبایلش را برایم ارسال کرد و آدرس نصف نیمهای برایم فرستاد تا در محلی همدیگر را ببینیم و مرا به خانهاش ببرد. خانهاش مثل یک موزه کوچک هنری و تاریخی بود. در و دیوار خانه پر بود از عکس، نقاشی، پوستر، تکههای روزنامه و آثار هنری دستی و سنتی. سیلور توضیح داد که در یک خانواده فقیر در شهری کوچک به دنیا آمده و بعدها اتفاقی وارد فضای ادب و هنر میشود و به عنوان مدیر صحنه تئاتر مشغول کار میگردد.
جشن ۲۵۰۰ ساله ایرانیان،تلفیق فرهنگ و هنر ایرانی با خارجی
در طول سه ساعت ملاقاتمان کلی خاطره تعریف کرد و عکس و بریده روزنامه نشانم داد که برایم هیجانانگیز بود. بعد یک تابلو نقاشی نشانم داد که از دوست قدیمیاش خریده بود و گفت این مرد بسیار باتجربه است حتی به ایران هم سفر کرده است. سیلور تعریف کرد وقتی جوان بود خانمی از آمریکا به استرالیا میآید و با گروه هنری آنها قرار دیدار میگذارد تا یه تیم طراح رقص و نمایش انتخاب کند. این خانم بخشی از مسئولیت هماهنگی خارجی جشن ۲۵۰۰ سالگی شاهنشاهی ایران را بر عهده داشت است و این مقدار از هماهنگی فرهنگ و هنر ایرانی با رقص و اینگونه فرهنگ های خارجی برای من بی نظیر بود.
فرش قرمز برای جوان های بی پول
او گفت: یک گروه سه نفره انتخاب میشود که دوستم “مایکل” به عنوان طراح رقص در بین آنها بود. تمام هزینه سفر آنها بر عهده حکومت ایران بود. ما خیلی حسودی کردیم. مخصوصا وقتی که آنها برگشتند و از خاطراتشان تعریف کردند بیشتر حسرت خوردیم. چیزهایی تعریف میکردند که باورش برای ما سخت بود. مایکل میگفت: با آنها مثل شاهان برخورد شده در حالیکه دوستان من آدمهای معمولی بودند.
برایشان فرش قرمز پهن کرده بودند. در هتل چند طبقه اقامت داشتند. ما هیچوقت آنقدر پول نداشتیم که دوربین عکاسی بخریم برای همین عکسهای زیادی از سفرشان نداشتند به ما نشان بدهند همان چند تا عکسی که دیدیم برای حیرت ما کافی بود. کاملا میتوانستم تجسم کنم برای چند جوانک که در شهری نه چندان بزرگ در قارهای دور زندگی میکردند چقدر هیجانانگیز بوده در جشنی سلطنتی و گرانقیمت با حضور سران کشورها شرکت کنند.
بعد سیلور کتاب مولوی را از قفسه کتابخانهاش بیرون کشید. چندتا شعر را علامت گذاشته بود با هم خواندیم. بعد هم یک شعر از حافظ نشانم داد که متن فارسی آن را مثل دکلمه خوانهای مجموعه گلهای رنگارنگ اجرا کردم و تصنیفش را برایش پخش کردم. خیلی لذت برد.
گلعذاری ز گلستان جهان ما را بس
زین چمن سایه آن سرو روان ما را بس
برلب جوی نشین و گذر عمر ببین
کین اشارت ز جهان گذران ما را بس

کتاب خوانی در کنار یک خارجی
ترجمه انگلیسی شعر را که برایش خواندم با لبخند گفت: باور کن من هم از این شعر همان درک و حسی را دارم که تو داری. ادب و هنر و فرهنگ زبان مشترک انسانهاست. موقع خداحافظی سیلور گفت: هر وقت فرصت داشتی بیا پیشم. حرفهای نگفته زیادی باقی مانده است.
چنانچه نظر، سوال، پیشنهاد و یا انتقادی داشتید، می توانید در بخش نظرات در انتهای همین پست آن را با ما در میان بگذارید.
اگر مایل به دیدن دیگر مطالب سایت ازفرنگ هستید؛ پیشنهاد می کنیم تا از مطالب زیر بازدید کنید
بازنشر از: کانال تلگرامی قلمدار
دیدگاه خود را در میان بگذارید