مناظرات تبلیغاتی دین اسلام و مسیحیت

مناظره تبلیغاتی در اسلام و مسیحیت

در سراسر دنیا همواره طرفداران هر دین و مذهبی مشغول به تبلیغ دین خود می باشند. مسیحیت و اسلام هم ازین قاعده مستثنا نیستند.

در این پست می پردازیم به مناظراتی که طرفداران هر دین در آن دین محبوب خود را تبلیغ می کنند.

مناظرات تبلیغاتی در اسلام و مسیحیت

در حال برگشتن از بیمارستان بودم که دیدم یک نفر میکروفون بدست در تقاطع یانگ و داندس، یعنی در یکی از محله های مهم و توریستی شهر در حال گفتن چیزهایی درخصوص اسلام و حضرت محمد است. تعجب کردم. تا به حال ندیده بودم مسلمانان با میکروفون به تبلیغ دین بپردازند. به علاوه به این مرد کت و شلواری و کرواتی هم نمی آمد در حال تبلیغ اسلام باشد. مثل همیشه مخاطبین آسیای شرقی و تعدادی سیاهپوست خیلی دقیق در حال گوش دادن به حرف های مبلغ بودند. کمی که تامل کردم دیدم یک مناظره است و مرد مبلغ درخواست میکند هرکسی سوال دارد بیاید و سوال هایش را بپرسد.

شرکت در مناظره

رفتم جلو و درخواست میکروفون کردم. گفتم من مسلمان هستم و برای حضرت مسیح مانند پیامبر خودم احترام بسیار زیادی قایلم. ما در قرآن یک چپتر کامل (در انگلیسی به سوره چپتر میگوییم) در خصوص مریم مقدس و حضرت مسیح داریم. اما یک مساله ای هست که به نظر من اسلام کاملتر است. من همین الان اگر مسلمان ها را صدا بزنم و بپرسم و درخواست قرآن کنم، قرآنی که یک مسلمان هندی به من خواهد داد با قرآن یک عرب یا پاکستانی کلمه به کلمه برابر خواهد بود. در همین تورنتو اگر بروم موزه اغا خان، قرآن قدیمی موجود در موزه کلمه به کلمه با قرآن های دیگر برابر خواهد بود، و ما در کتابمان داریم که قرآن را خدا از تحریف حفظ کرده. اما انجیل های مسیحیان باهم متفاوت است. من از کجا بدانم کدام کلام خداست؟

مرد سخنران گفت، بله قرآن مسلمانان همه جا یکی است اما انجیل های ما باهم تفاوتی ندارند چون همه را دوستان نزدیک مسیح نوشته اند. الان سوالتان کجاست؟

در آن لحظه جزییات تفاوت انجیل ها را به خاطر نداشتم، اما ادامه دادم: پس با مسیحی شدن، من باید یک نفر از دوستان نزدیک عیسی مسیح را انتخاب کنم و برداشت های او را دنبال کنم، حالا که قرآن هست و مطمنم کلمه به کلمه، کلام خداست و مطمنا بعد از مسیحیت آمده چون یک چپتر درخصوص ایشان دارد چه دلیلی دارد مسیحی شوم؟

رهگذاران عجیب

در همین لحظه یک رهگذر بیخانمان به سراغ مرد سخنران آمد و از او در خواست دعا کرد. دستش شکسته و آسیب دیده بود و طلب دعا داشت. صحبت و طلب دعایش طولانی شد و از آنجا که باران هم گرفته بود و بی چتر بودم در کنار ورودی ایتان سنتر ایستادم تا باران کمتر شود. در همین حین یک نفر آمد سراغم و گفت شما میخواهید مسیحی شوید؟ گفتم دلایل محکمی دارم که مسلمان بمانم، گفت اهل کجا هستید؟ گفتم ایران. خودش را معرفی کرد.

چه خوب، من پدر و مادرم ایرانیند اما اصلا ایران را ندیده ام. ادامه داد
برایم جالب است که یک ایرانی را میبینم که درباره دین صحبت میکند. ایران فضایش چطوریست؟ از نظر مذهبی و سخت گیری ها.
گفتم تو مسلمان هستی؟ گفت اوه نه. پدر و مادرم آتئیست هستند. من هم آتئیست بودم (آتئیست ها منکر وجود خدایند). خداوند مرا از طریق مسیح نجات داد. از جیبش یک انجیل درآورد و به من نشان داد. گفت از خودم جدایش نمیکنم.

ادامه داد من همیشه در بار و درحال مست کردن بودم. داشتم در اعتیاد و این دست مسایل خودم را خفه میکردم که یک شب خوابی دیدم که به من میگفت بروم کلیسا. من در قلبم حس کردم باید به خدا برگردم و برگشتم. زندگی من کاملا متحول شده. در انجیل خدا سخنان فوق العاده ای گفته. دوستان من در کلیسا مرا نجات دادند. مرا با مسیح آشنا کردند. گفتند او به خاطر گناهان ما مرده است. ما باید از او قدردان باشیم. من متاسفم که قبلا حق او را ادا نمیکردم. ادامه داد اوضاع ایران چطور است؟ شنیدم (صورتش را به حالتی از شرمندگی درآورد که یعنی متاسفانه شنیدم سخت گیری ها و زیاده روی های مذهبی حاکم است)

گفتم خیلی خوشحالم که به خدا برگشتی. چیزی که مهم است این است که خدای عیسی و خدای محمد یکیست. بزرگ و مهربان. ایران عالیست. کاش یک فرصتی داشتی آنجا میبودی.

وسط حرفم آمد و گفت شنیدم خانم ها اذیتند و مجبورند حجاب نگه دارند، بعد مکثی کرد و گفت البته تو داری اینجا هم حجاب نگه میداری.
ادامه دادم، ایران معرکه است. ما آنجا جلسات مختلفی داریم که میتوانیم همه سوالاتمان را از دین و در خصوص تک تک کارهایی که باید انجام بدهیم بپرسیم و جواب بگیریم.

گفتم ما خیلی در درک سخنان خدا جلو رفته ایم. خیلی چیزها برایمان حل شده. همه چیز خیلی عقلانیست و این دل آدم را به دینش گرم میکند. گفتم اینطور متوجه نمیشوی بیا یک موضوع را انتخاب کنیم و عمق دانسته هایمان را مقایسه کنیم. تو گفتی چند وقت است جزو یاوران مسیح هستی درست است؟

گفت: بله اما درباره چه صحبت کنیم؟ گفتم بهشت و جهنم خوب است؟ برایم بگو از بهشت و جهنم چه میدانی؟
گفت بهشت و جهنم، بهشت و جهنم است دیگر.
گفتم برایم تعریف کن. تو فکر میکنی آتش جهنم چطوریست؟ نظرت درباره ی درخت و رودخانه ی بهشت چیست ؟
سوالم برایش غیر منتظره بود. پس از یکجا شروع به صحبت کرد.

گفت ما اگر کار خوب کنیم میرویم بهشت. اگر کار بدی انجام دهیم جهنمی میشویم. گفت ما میدانیم که باید کارخوب انجام بدهیم تا مسیح زنده شود. مسیح میآید، او در اورشلیم می آید و میخواهد دوباره همه ی مردم را به خدا بخواند. اما یک عده از مردم، شروع به مخالفت با مسیحیانی میکنند که در اورشلیم هستند و ما باید قوی و محکم کمک کنیم اسراییل در آن جنگ شکست نخورد و باید به او کمک کنیم تا به مسیح کمک کند تا آنچه مسیح میخواهد در همه دنیا پخش و حاکم شود.

خیلی اطلاعات دقیقی از مسیحیت ندارم و آن لحظه تنها برداشتم این بود که احتمالا آرتین یک مسیحی اونجلیست است. اونجلیست ها، (ترامپ با حمایت اونجلیست ها پیروز انتخابات شد) معتقدند امریکا برای کمک به اسراییل وظیفه دینی دارد. پس در حمایت از اسراییل هیچ دلیل سیاسی ای وجود ندارد.

روابط آمریکا و اسرائیل

یک سئوال مهم

تا حالا از خودتان پرسیده اید چرا آمریکا، کشور جهان اول به این بزرگی و قدرتمندی، جرات مخالفت و پشت کردن به کشوری با مساحتی در حدود دوبرابر قم، یعنی اسراییل را ندارد؟ علتش همین است. ایده های آخر الزمانی اونجلیست ها این است که اگر در حق اسراییل کوتاهی کنند خداوند و مسیح از آن ها روی میگرداند. و اونها وظیفه دینی دارند که شرایط رو برای بازگشت مسیح و تاسیس حکومت جهانی او در اسراییل آماده کنند.

نمیدانم چرا تا به حال به فکرم نرسیده بود ممکن است یکبار با یک اونجلیست هم مباحثه شوم، پس بهتر است یک چیزهایی برای صحبت با آنها از قبل آماده کنم؛ به هر حال آن لحظه چیزی برای قسمت آخر صحبتش نداشتم. برگشتم روی همان بهشت و جهنم. گفتم به نظر تو عذاب آن دنیا که به خاطر آن، این همه رعایت در این دنیا میکنیم، همین سوختن در چوب و آتش است؟ و یا الان میخواهیم برویم بهشت، برای رفتن زیر سایه ی درخت و دسترسی به رودخانه های عسل است؟ کتابش را نگاه کرد. برگشت طرف من و همراه با کمی تعجب گفت همه دین ها بهشت و جهنم دارند. مگر در قرآن این را ندارید؟
گفتم چرا. اما ما برای قرآنمان مفسرانی داریم. البته نه همه ی مسلمان ها‌. ما شیعه های دوازده امامی از این امکان برخورداریم. حالا ببین فرقش چیست‌.

یکی از منابع اصلی درآمد بسیاری از گدایان در نروژ، کیسه های پلاستیکی پر از قوطی ها یا بطری های مصرف شده و خالیست.

بدین شکل که آنها روزانه به دنبال قوطی ها و بطری های خالی در درون سطل آشغال های شهری می گردند تا با جمع آوری و انتقال آنها به دستگاه‌های مخصوصی که درفروشگاه‌های مواد غذایی مستقر شده اند، پولی که بابت بازیافت آنها درنظر گرفته شده است را دریافت کنند. برای هر قوطی یا بطری خالی که دارای این امتیاز بازیافت برگشت پول یا «پانت» است، از نیم کرون تا دو کرون به‌صورت برگه های کاغذی قابل تبدیل به پول نقد بازگشت داده می شود.

فقر و گدایی واژه هایی مربوط به عصر حاضر نیستند و همواره در گذر تاریخ، کشورهای مختلف جهان با آن مواجه بوده اند اما اینکه چگونه با آن رفتار شود و چه راهکاری برای مهار و کنترل آن درنظر گرفته شود چیزی نیست که خیلی از کشورها در آن موفق عمل کرده باشند. چه طرح ممنوعیت گدایی و چه طرح اختصاص بودجه دولتی برای تسهیل شرایط گدایی نمی توانند راهکارهایی باشند که در درازمدت کارآمد باشند.

 از طرفی وقتی با جمعیتی مواجه باشید که تقریبا همه آنها از کمترین تحصیلات یا آموزش های اجتماعی بهره مند نشده باشند و از آن مهم تر به‌خاطر فقر مداوم و نداشتن امکانات لازم، فرهنگ کار کردن را یاد نگرفته باشند، نمی توان کار زیادی انجام داد اما آنچه قابل انجام به نظر میرسد، کنترل ورود این جمعیت و محدود کردن قوانین مهاجرتی از راه تغییر در قوانین موجود است چون در غیر اینصورت، ابعاد این معضل اجتماعی روز به روز گسترده تر می شود و کنترل آن دیگر غیرممکن خواهد شد.

چنانچه نظر، سوال، پیشنهاد و یا انتقادی داشتید، می توانید در بخش نظرات در انتهای همین پست آن را با ما در میان بگذارید.

اگر مایل به دیدن دیگر مطالب سایت ازفرنگ هستید؛ پیشنهاد می کنیم تا از مطالب زیر بازدید کنید.

بازنشر از: وبسایت زیر آسمان نروژ

دیدگاه خود را در میان بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. قسمتهای مورد نیاز علامت گذاری شده اند *